مطالب جالب در (مطالب دات فایلار)

رضا خان

رضا خان

درزمان رضاخان وباتوجه به این که حکومت دیکتاتوری او لکه ننگی درتاریخ معاصر ایران به حساب می آید ودرپی ظلم وزور وستمی که بر تمام مردم ایران والخصوص مردم محروم ایلام که درتمام جوانب محروم بود روا داشت دیگر کاسه صبر مردم ایلام لبریز شد وازطریق های مختلف اعتراض خود را به پایتخت اعلام نمودن که متاسفانه ثمره ای نداشت ومردم ایلام این بار بصورت خودجوش ازتمام ایلات مختلف ازجمله : ملکشاهی ، شوهان ، خزل ، دهبالائی ، کلاه پهن و ارکوازی با تمام قوا وبه صورت نیمه مسلح به طرف مرکز استان یعنی شهرایلام هجوم آوردن ودر اولین اقدام ودرمرکز شهر باهماهنگی کامل وبامشورت سران قبایل ازجمله والی ابولقداره تصمیم بزرگی گرفته شد که تمام مردم رامسلح کنن وبه طرف پایتخت (تهران ) حرکت کنند دراین میان ازشهرهای کرمانشاه واسلام آباد پیغام آمد که ما از قیام شما حمایت می کنیم که این امرباعث شد که مردم با اقتدار بیشتری به قیام خود ادامه دهند وازشهر چوار گذشته وبطرف ایوان حرکت نمودن دراین فواصل خبر قیام مردم ایلام به حکومت مرکزی رضاخان رسید ورضاخان از طریق نیروهای وابسته به خود که درمیان خاندان ایوانی وجود داشتند به مقابله برخواستند تا ارتش رضاخان برای مقابله آماده حرکت کنند . جنگ اصلی میان مردم ایلات وقشون رضاخان در منطقه ای درچوار بنام تنگه رنو درگرفت . که باتوجه به این که مردم اطلاعات کافی ازمنطقه داشتن دربلندی های گردنه رنو مستقر شدند ودراین میان یکی از سران ایل ارکوازی بنام اسکندر رشیدی که سابقه خیلی زیادی در جنگ های چریکی و نامنظم داشت واز فرماندهان کنونی این قیام به حساب می آمد وبا از طرف دیگر که این جنگ درمنطقه ایشان که قلمرو املاک او به حساب می آمد در گرفته بود مسلط به تمام نواحی –مناطق و گردنه ها و راه های مخفی بود با عده ای از نیروهای زبده این قیام بصورت مخفیانه به جمع آوری اطلاعات در مورد قشون رضاخان پرداخت . درشروع جنگ باتوجه به روحیه جنگندگی مردم ایلات ونیت پاک آن ها برای سرنگونی حکومت رضاخان درگیری شدیدی درنواحی تنگه رنو درگرفت که با درایت و فرماندهی اسکندر رشیدی تلفات سنگینی به دشمن وارد نمودن و اسلحه و مهمات زیادی به غرامت گرفتن وقشون رضا خان را تا روستای سراب ایوان به عقب راندند . در غروب همان روز مرحوم اسکندر رشیدی با تعدادی از افراد تحت فرمان خود که تعداد شان 18نفر بود از راه مخفی که خود سال ها از آن تردد نموده بود وهرکسی باآن راه آشنا نبود جهت غافل گیرنمودن دشمن حرکت نمود وحوالی بعد از نصف شب به مقر گردانی از لشکر دشمن رسید ( درراه صعب العبوری که آمده بود تمام نیروهای همراهش موفق نشدن از آن بیراهه عبور کنن در نتیجه با اندک افرادش به محل مورد نظر رسید ) به گفته شخص مرحوم اسکندر رشیدی که در خاطراتش بارها وبارها این موضوع را تعریف کرده بود آمده است که هنگام رسیدن به آن جا تمام سربازان و فرماندهان آن گردان بدلیل خستگی جنگ آن روز در خواب بودن ایشان تعریف می کند که به دوستانم گفتم نامردی است که این ها رادر خواب بکشیم در نتیجه باصدای بلند سوزه ای کشیدم وتمام سربازان بیدار شدن وآن موقع به آن ها شلیک کردیم وتمام آن ها را درآن منطقه به هلاکت رساندیم و حوالی صبح خبر این پیروزی را به نیروهای خودی رساندیم وآن ها باشور شوق فراوان این پیروزی را چشن گرفتن واین موضوع باعث تقویت روحیه افراد ایلات شد جنگ در روزدوم : به مرحله حساس خود رسید نیروی کمکی از استان های دیگر به کمک ارتش رضاخان آمد وبه گفته شاهدان آن قیام مانند مور و ملخ در دشت های ایوان وسراب به صف ایستادن درگیری در این روز به نفع ما نبود چراکه تعداد آن ها چند برابر ما بود و مجهز به تانک وتوپ بودن واز راه دور سنگرهای ما را مورد هدف قراردادن وزمانی که گلوله توپ ها به کوهی که ما درآن مستقربودیم برخورد می کرد سنگ وکلوخ که از کوه ریزش می کرد باعث زمین گیر شدن نیروهای ما شد به هرطریق که بود آن روز را سپری کردیم وشب باز مرحوم اسکندر رشیدی واین بار همراهی تعداد اندکی به میان لشکر دشمن جهت پاتک زدن از راه های ناهموار پرداخت که متاسفانه این بار دشمن هوشیار بود وتعدادی از همراهانم را زخمی وتعدادی را اسیر نمودن ولی من و دو سه نفر دیگراز معرکه گریختیم آن ها به مقر برگشتن ومن به بلندی های کوه های همجوار رفتم این موضوع خیلی ناراحتم کرد وبانقشه ای حساب شده این بار گروهی از سربازان را غافل گیر کردم وتعدا د 21نفر از آن ها رابه هلاکت رساندم (این موضوع سال ها بعد از گذشت این جنگ توسط افراد خودی وحتی فرماندهان وقت لشکر رضاخان تعریف وتائید شد وهنوز هم بزرگان ایل ارکوازی که درآن جنگ به همراه مرحوم اسکندر حضور داشتن این رشادت و دلیمردی او را تحسیبن می کنند ) جنگ در روز سوم : باتوجه به این که این مدت دو روز بود که با تمام قوا به مقابله دشمن پرداخته بودیم وهیچ گونه نیروی کمکی وتدارکاتی نداشتیم وبیشتر نیروها از فرط گرسنگی وتشنگی نای جنگ کردن نداشتن واز طرف دیگر مهمات مان تمام شده بود درهمان حوالی صبح عده ای از افراد ما کشته وعده ای هم زخمی و اسیر شدن وبقیه هم پای به فرار گذاشتن واین قیام به این ترتیب نا تمام ماند . پس از پایان جنگ هرکس به منطقه ای گریخت عده ای به عراق رفتن عده ای به استان های همجوار فرار کردن ومرحوم اسکندر رشیدی به همراه خانواده خود به منطقه ای در مرز ایران وعراق گریخت کار شناسائی فرماندهان این قیام در دستور نیروهای ساواکی رضا خان قرار گرفت وباتوجه به اسناد ومدارک وشهودی که در این قیام رشادت های مرحوم اسکندر را دیده بودن دستور بازداشت و زندانی شدن او مورد تقاضا قرار گرفت ولی هیچ وقت نتوانستن او را دستگیر کنند ، در این مدت یکسال سختی ها ومشکلات زیادی ازجمله مایحتاج زندگی خوراک وپوشاک وغیره برای خانواده را کشید پس از گذشت یکسال خبرآمد که دستور منع تعقیب او صادر گردیده است بدین ترتیب او به منطقه خود که همان حوالی شهر چوار می باشد برگشت پس از آن مرتبا درخواست عضویت در نظام دیکتاتوری رضاخان را دریافت می کرد ولی هربار آنرا رد می کرد وهیچ وقت زیر بارننگ عضویت در آن نظام نرفت وبعد از آن که از عضویت او نا امید شدن باز شروع به اذیت وآزاراو کردن و مرتبا او را زیر نظرداشتن وهر باری به بهانه ای منزل او را مورد تفتیش قرار می دادن واسلحه وسایل ارزشی او را مصادره می کردن واین موضوع تا سرنگونی رضا خان وحتی تا حکومت محمدرضا شاه ادامه داشت ودر شروع انقلاب درخواست عضویت در بسیج عشایری را داشت که خانواده او به دلیل کهولت سن اجازه این کار را به او ندادن ودر سن 93سالگی درسال 1369در گذشت .

گزارش مشکل

انتشار: 30 خرداد، 1396    /    بازدید: 532